#عشق_مجازی📵#پارت97باخشمی که توچهرم موج میزدگفتم
_براخودت مانخواستیم اولشم نمیخواستیم
آرادبااخم بازوشوکشیدوگفت
+امایه شرطی داره
ستاره_چی؟
+تومیتونی بری امانفس بایدزیرنظرمن باشه
ایندفعه دیگه واقعا حرصی شدم
رفتم جلو چندتامشت زدم به سینش وباداد گفتم_عوضی آشغال طلاقمم که میدی نمیخوای ولم کنی؟
مشتای من تون کوه سفت رویه میلی مترم تکون نمیداد
آراد_همینه دیگه نفس خانوم وقتی بچه ی بردارمنوداری هیجانمیتونی بری
+خیلاخب قبول میکنم
******
آراد
کارهای طلاق خیلی زود تموم شد
شاید اگه مردم عادی بودم بخاطردوتاطلاق یکسالی بایدزحمت میکشیدم...
اصلادلم نمیخواست نفس روطلاق بدم
حسی که بهش پیداکرده بودم میشداسمشوعشق گذاشت
بابت اون سیلی که بهش زدمذخیلی پشیمونم چون اصلانمیخواستم دست روش بلندکنم
ولی وقتی دیدم دوتاپسره دارن نگاهش میکنم وفکرشومی توسرشونه طاقت نیاوردم
وآمپرم زدبالا
نفس علاقه ای به من نداشت
اگه همون اول زن خودم شده بودالان هیچ کدوم ازاین اتفاقانیافتاده بود
#عشق_مجازی📵#پارت98واماترانه که فقط بازیچه دستم بود
میخواستم هرچیزی که پدرش ازسیاوش گرفتوازشون پس بگیرم
اوناحق داداشموخوردن
ولی من هرچی ازمون گرفتن روپس میگیرم
کاش یکم نفس بهم خوشبین باشه
وبدونه هیچ علاقه ای به ترانه ندارم
ستاره به زندگیش برگشت طوری که یه پسرعاشقشه وقراره باهم ازدواج کنن
خوشحال بودم چون شایدکناراون پسرزندگیش بهتربشه
ستاره گذشته ای بااون پسره داشت ومن بعدازفهمیدنش طاقت نیاوردم وازچشمم افتاد
نفس روبه خونه دوستم بابک فرستادم
اونجاجاش امن بود
بعدازگرفتن خیلی چیزا ازستاره میرم نفس رومیارم کنارخودم وترانه روطلاق میدم...
صدای تلفنم باعث شدازفکربیام بیرون
_بله؟
صدای هراسون بابک توگوشم پیچید
+آراد...آراد
_چیزی شده؟
+زن داداشت نیییستتت
دادزدم_یعنی چی نیست؟معلومه چی داری میگی؟
بانفس نفس گفت
+نصف...شب...فرارکرده
#عشق_مجازی📵#پارت99عصبی گوشیموکوبیدم به زمین که باتریش دراومد
لعنتیییییی
کجارفتی آخه نفسسس
ماه هادنبالش گشتم ولی پیدانشدکه نشد
انگاریک قطره آب شده رفته توزمین
******
نفس
_مامان...مامان
باصدای مانی ازآشپزخونه بادستای کفی که باشستن ظرفااینجوری شده بودگفتم
+جانم بگومامان...دستم بنده
_مامان خاله شکیلااومده
+الان میام
ازاون روزی که فرارکردم4سال گذشته
ومن توآمریکا ساکن شدم
قاچاقی اومدم اینوروباهزار دردسر
کاری کردم آرادنتونه پیدامون بکنه
شکیلاهمکارم ودوستم بود دختر شری بود
خیلی برام خوبی میکرد
دستماشستم ازآشپزخونه زدم بیرون
_بــه بــه شکیلاخانومممم چخبرا؟
شکیلابادیدنم ازرومبل پاشدوبغلم کرد
+دلتنگ تودیونه
ازخودم جداش کردم
_دستت دردنکنه دیونه هم شدیم
دستموگرفت ونشستیم کنارهم روی مبل
+شکیلادست ازاینکارات بردار
_کدوم کارا
#عشق_مجازی📵#پارت100+یعنی چی میری بار«پارتی» بعدپول یه مشت بیشرفوبالامیکشی
_حقمه
+تومیتونی باکارکردن پولتودربیاری
_مثل تو؟
+آره خب
_نفس یه سوال بپرسم
+بپرس
_توچجوری وقتی باهمسرت رابطه داشتی تحمل کردی چهارسال بدون رابطه باشی؟
+من و آرادرابطه ای اصلانداشتیم
_خب سیاوش
+خب اینکه دلیل نمیشه مثل توباهرپسری بخوابم
آرنجشوبه کمرم زد
_کیف میدهاااا
+نه مرسی براخودت
_باشهههه هرجور راحتی
+میای بریم بیرون؟
_کجا؟
+رستوران مانی روهم ببرمهد نگهدارن
_باشه صبرکن حاضربشیم
+اوکی بیبی
مانی روحاضرکردم وخودمم حاضرشدم
سر راه مانی روگذاشتم مهد
وباشکیلاراهی رستوران شدیم
شکیلا_توبروسریه میزی تامن برم دستاموبشورم بیام
+باشه
_کیفمم بگیر
+باشه